متن کوروش کبیر
 
سرزمین پارس
 
 

متن منشور کوروش کبیر

خط 1- «کوروش» (در متن بابلی : کو - رَ - آش)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بـابـِل» (با - بی – لیم)، شاه «سـومـر» (شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد» (اَ‌ک - کـَ - دی – ای) ، ...

خط 2- ... همه جهان.

*** از این جا تا پایان سطر نوزدهم، نه از زبان کوروش، بلکه به روایت ناظری ناشناخته که می‌تواند نظر اهالی و بزرگان بابل باشد، بازگو می‌شود.

خط 3- ... مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.

خط 4- او آیین‌های کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.

خط 5-  معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه» (اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور» (او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.

خط 6- او کار ناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود ... هر روز کارهایی ناپسند می‌کرد، خشونت و بدکرداری.

خط 7-  او کارهای ... روزمره را دشوار ساخت. او با مقررات نامناسب در زنـدگی مـردم دخالت می‌کرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش «مَـردوک» (اَمَـر - اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.

خط 8- او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوه‌ای ساکنان شهر را آزار می‌داد. او با کارهای خشن خود مردم را نابود می‌کرد ... همه مردم را.

خط 9- از ناله و دادخواهی مردم، «اِنلیل / ایـلـّیل» خدای بزرگ (= مردوک) ناراحت شد ... دیگر ایزدان آن سرزمین را ترک کرده بودند.

خط 10- مردم از خدای بزرگ می‌خواستند تا به وضع همه باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانه شان رو به ویرانی می‌رفت، توجه کند. مردوک خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.

خط 11- ساکنان سرزمین «سومِـر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوک به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.

خط 12-  مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کوروش» پادشاه «اَنـْشان» (اَن - شـَ - اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.

خط 13- او تمام سرزمین «گوتی»(کو - تی - ای) را به فرمانبرداری کوروش درآورد. همچنین همه مردمان «ماد» (اوم  - مـان مَـن - دَه) را. کـوروش با هر «سیاه سر» (منظور همه انـسان‌ها) دادگرانه رفتار کرد.

خط 14- کوروش با راستی و عدالت کشور را اداره می‌کرد. مردوک، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و اندیشه نیکِ این پشتیبان مردم خرسند بود.

خط 15- او کوروش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمی داشت.

خط 16- لشکر پر شمار او که همچون آب رودخانه‌ای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگ افزارها در کنار او ره می‌سپردند.

خط 17- مردوک مقدر کرد تا کوروش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود. او بابل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبـونـید» (نـَ - بو - نـَ- اید) شاه را به دست کورش سپرد.

خط 18- مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همه فرمانروایان محلی فرمان کوروش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهره‌های درخشان او را بوسیدند.

خط 19- مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همه ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.

خط20- منم «کوروش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشه جهان.

*** از این جا به بعد، روایت به صیغه اول شخص و از زبان کوروش بازگو می‌شود:

خط 21- پسر «کمبوجیه»(کـَ- اَم - بو - زی - یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نـوه «کـوروش»(کـوروش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیره «چیش پیش» (شی - ایش - بی - ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنشان.

خط 22- از دودمانی کـه همیشه شاه بوده‌اند و فرمانروایی اش را «بـِل / بعل» (بـِ - لو) (خداوند / = مردوک) و «نـَبـو» (نـَ بو) گرامی می‌دارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛

خط 23- همه مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک دل‌های پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.

خط 24- ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.

خط 25- وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد ... من برای صلح کوشیدم. نـَبونید، مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود.

خط 26- من برده داری را برانداختم. به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.

خط 27- او بر من، کوروش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همه سپاهیان من،

خط 28- برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همه شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشسته اند؛

خط 29- و همه پادشاهان سرزمین‌های جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین» (دریای مدیترانه تا دریای فارس)، همه مردم سرزمین‌های دوردست، همه پادشاهان «آموری» (اَ - مور - ری - ای)، همه چادرنشینان،

خط 30- مـرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشـور» (اَش - شور) و «شوش» (شو - شَن)

خط 31- من شهرهای «آگادِه» (اَ - گـَ - دِه)، «اِشنونا» (اِش - نو - نَک)، «زَمبان» (زَ - اَم - بـَ - اَن)، «مِتورنو» (مـِ - تور - نو)، «دیر» (دِ - ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله» (ای - دیک - لَت) که ویران شده بود را از نو ساختم.

خط 32- فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی که بسته شده بود را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه‌های خود برگرداندم. خانه‌های ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم.

خط 33- هم چنین پیکره خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود؛ به خشنودی مَردوک به شادی و خرمی،

خط 34- به نیایشگاه‌های خودشان بازگرداندم، بشود که دل‌ها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاه‌های مقدس نخستین شان بازگرداندم،

خط 35- هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: «به کوروش شاه، پادشاهی که تو را گرامی می‌دارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار

خط 36-  بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعه‌ای آرام فراهم ساختم. (صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم...)

خط 37- غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردک‌ها و کبوتران

خط 38- ... باروی بزرگ شهر بابل بنام «ایمگور-اِنلیل»(ایم - گور - اِن - لیل) را استوار گردانیدم ...

خط 39- ... دیوار آجری خندق شهر را،

خط 40-  ... که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان ِبه بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند؛

خط 41-  ... به انجام رسانیدم.

خط 42- دروازه‌هایی بزرگ برای آن‌ها گذاشتم با درهایی از چوب «سِدر» و روکشی از مفرغ...

خط 43- ... کتیبه‌ای از پادشاهی پیش از من به نام «آشور بانیپال» (آش - شور - با - نی - اَپ – لی)

خط 44- ...

خط 45- ... برای همیشه.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : سامان

درباره وبلاگ
فرمان دادم بدنم را بدون تابوت ومومیایی به خاک سپارند تا اجزای بدنم خاک ایران را تشکیل دهد... کورش کبیر
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سرزمین پارس و آدرس s.pars.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

كد ماوس